یک کارشناس مسائل سیاسی در بررسی جامع آرایش سیاسی گروهها در انتخابات92 با بیان اینکه احمدینژاد بازی بسیار پیچیدهای را دنبال میکند، گفت: هاشمی نیز به دنبال یک بازی دو لبه برای مدیریت اصولگرایان و اصلاح طلبان است.
بخشی از مصاحبه فارس با محبیان در ادامه خواهید خواند :
در بحث مصداقی روز اگر بخواهیم انتخابات آتی را در نظر بگیریم به نظر میرسد که سه گروه را میتوان در انتخابات شناسایی کرده که این گروه رفتارها و نوع عملکردشان کاندیداها را بین خودشان تقسیم میکنند.گروه اول اصولگرایان با همه طیفهای متفاوت که در ذیل آن قرار دارند هستند. گروه دوم جریان موسوم به اصلاح طلب و گروه سوم نیز کاندیداهای عملگرا هستند که تابع این جریانات نیستند و با ورود به صحنه سعی میکنند که کاندیدا شوند.
در تحلیل وضعیت اصلاح طلبان برای انتخابات باید گفت که جریان اصلاح طلب بعد از قضیه آشوب های سال 88 به دلیل اشتباهات استراتژیک از بدنه حاکمیت کنار رفت و از آنجایی که بخشی از اشتباهات آنها به خود اصلاح طلبان برمیگشت نمیتوان گفت که نظام آنها را کنار گذاشت. اما آنها برای جلب حاکمیت نظام و بازگشتن به صحنه، فضای دشواری پیش رو دارند تا بتواند جلب اعتماد کند. چرا که تصمیم نظام در این زمینه بسیار اهمیت دارد. اگر ما بخواهیم جریان اصلاح طلب را مورد بررسی قرار دهیم و آنها را درصد بندی کرده و مشخص کنیم باید گفت یکی از نیروهای فعال در جریان اصلاح طلب خاتمی است که به عنوان یک فاکتور و جریانساز منشأ اثر است. دیگری جریان موسوم به سبزهاست و افرادی مثل عبدالله نوری یا نیروهای تک رو هستند که در سیستم اصلاحات کار میکنند اما ایدههای خاص خود را دارند. یک گروه دیگر اصلاح طلبان تک رو هستند که این عده نیز خود را اصلاح طلب تعریف میکنند ولی در عین حال در پی آن هستند که مورد حمایت چهرههای شاخص قرار گیرند.
در یک مقطعی به نظر میرسید که آقای عارف مورد حمایت آقای خاتمی قرار دارد. اما خبرهایی که ما داریم این است که از سوی خاتمی مورد حمایت قرار نگرفت و عملا به سمت اصلاح طلبان تک رو در حال حرکت است. اما او میخواهد به عنوان یک نیروی جایگزین در میدان بماند. اینکه چه کسی کاندیدای اصلی جریان خاتمی شود باید به برخی از تعاملات توجه کرد.
جلساتی که در حال حاضر خاتمی، موسوی خوئینیها عبدالله نوری، سید سراج الدین موسوی و برخی دیگر از افراد برگزار میکنند ممکن است به تایید یک کاندیدا بینجامد. لذا ممکن است خاتمی فعلا یک فرد را به صورت مشخص به عنوان یک کاندیدا مطرح نکند و مهم نتیجه تعاملات آنها است.
بنده خودم با آقای خاتمی درباره این موضوع صحبت کردم؛ خاتمی به صورت قاطع مطرح کرد من نامزد نخواهم شد و به صورت شوخی به من گفت که حاضرم سند محضری بگذارم که نامزد نشوم. لذا خاتمی بیشتر به دنبال این است که جریان اصلاح طلبی معتدل را احیاء کند. اما نکتهای که وجود دارد این است که در سیاست هیچ چیز ناممکن نیست. حتی آن زمانی که خاتمی رئیس جمهور شد قبل از آن گفته بود که سراغ فرد دیگری بروید چرا که من کاندیدا نخواهم شد. اما دیدیم که نامزد انتخابات شد و رای هم آورد.
درون جریان اصلاحات اختلافات بسیار جدی وجود دارد مثلا بین عبدالله نوری و خوئینیها، نحوه معرفی کاندیداها اختلافاتی وجود دارد و آن طور که گفته میشود عبدالله نوری به دنبال این است که اصلاح طلبان کاندیدای شفاف و روشن خود را معرفی کنند و وی به صورت جدی تبلیغات خود را آغاز کند اما نظر خوئینیها این است که نباید کاندیدای اصلاح طلبان در حال حاضر معرفی شود. چرا که در این صورت فضا برای تخریب کاندیدای اصلاح طلبان گشوده خواهد شد و همه حرکتها برای از بین بردن این فرد میرود.
مدل حرکتی هاشمی، کلاسیک است اما در عین حال بسیار هوشمندانه در این قضیه پیش میرود.آقای هاشمی میخواهد مدیریت توامان جریان اصلاحات و اصولگرایان را داشته باشد و در هر دو جریان، بازی سازی کند و ضمن این موضوع کاندیدا سازی هم داشته باشد. او یک تئوری گفتمانی دارد در حالی که سایرین هنوز تئوری مشخصی مطرح نکردهاند. اما هاشمی دولت وحدت ملی را مطرح کرده است که برای این امر مقدماتی ذهنی وجود دارد؛ شعاری که هاشمی به دنبال آن است که نیروها را حول آن متحد کند، «نه» به احمدی نژاد و بازسازی وجهه نظام در داخل و خارج از کشور است. لذا سعی دارد چتر خود را طوری تنظیم کند که هم اصولگرایان بتوانند ذیل آن قرار گیرند و هم اصلاح طلبان یعنی باید کاندیدا کسانی باشند که هاشمی تعیین کرده باشد.
حجت الاسلام سید حسن خمینی اهل بیت امام است ؛ رد صلاحیت وی ساده نیست . وی دارای موقعیتی خاص بوده و در حال تحصیل است و از سوی دیگر میخواهد خود را به عنوان یک رجل دینی هم مطرح کند. لذا هزینه رد صلاحیت او برای نظام بالا خواهد بود. اگر نظام او را تأیید کند موقعیتش بسیار خوب خواهد بود اما اگر شورای نگهبان صلاحیت وی را رد کند کل ظرفیت خود را در قضیه سید حسن خواهد گذاشت و کاندیداهای دیگر از فیلتر شورای نگهبان راحتتر عبور خواهند کرد چرا که نمیتوان همه کاندیداها را رد کرد بنابراین وقتی فردی همچون سید حسن رد شود کل انرژی رد صلاحیت شورای نگهبان را میگیرد.
جبهه پایداری عملاً به دو گروه تقسیم شده است، یک گروه هواداران آیتالله مصباح هستند که اینها را به عنوان چپ پایداری میشناسم و نظرات بسیار ایدئولوژیک وآرمانی داشته و در عین حال بر اعتقادات دینی خود استوار هستند. اما گروه راست پایداری به دولت نزدیکتر است و ما آنها را تحت عنوان گروه قم و تهران تقسیمبندی میکنیم. البته ما نمیگوییم که محصولی مقابل آیتالله مصباح قرار دارد اما میزان مخالفت جبهه هوادار آیتالله مصباح و انتقادات آنها نسبت به دولت بسیار شدیدتر از طیف راست است که غالباً سکوت میکند. البته هردو طیف بر روی مسئله مشائی انتقاد دارند اما قسمت راست نسبت به جریان موسوم به انحرافی سکوت میکند. وزن این جریان پس از عدم تفاهمی که در بین آنها ایجاد شد، کاهش یافت و فعالیت سیاسی آنها افت کرد. از این رو ما دیدیم که افرادی همچون رسایی و کوچکزاده از این جبهه کنار کشیدند.
طیف چپ پایداری با شعار نه به اصلاحات، نه به احمدینژاد، نه به اصولگرایان سنتی و نه به هاشمی وارد صحنه میشوند و در واقع گفتمان آنها مجموعهای از «نه»های مختلف است. طیف چپ پایداری هم با اصطلاحطلبان و جریان موسوم به فتنه مشکل دارد، با احمدینژاد موضع دارند، نسبت به اصولگرایان سنتی نیز دارای موضع هستند اما نسبت به هاشمی موضع شدیدی دارند. کاندیداهای مطلوب آنها افرادی همچون جلیلی و لنکرانی هستند. البته احتمال کاندیداتوری لنکرانی کمتر است. اما جلیلی از لحاظ نوع رفتار و سلوک نامزد مطلوب این جریان است.
طیف دیگر اصولگرایان طرفداران احمدینژاد هستند؛ آقای احمدینژاد بازی بسیارزیرکانه و پیچیدهای را دنبال میکند و در حال تبدیل کردن خود به یک فاکتور مؤثر در انتخابات آتی است. وی یا این روند را تا آستانه انتخابات که موقعیت رئیسجمهور به عنوان یک نیروی مؤثر کاهش پیدا میکند، ادامه میدهد یا آن را کاهش خواهد.
احمدینژاد با شعار نه به اصلاحات؛با غلظت تهاجمی ضعیف، نه به اصولگرایان سنتی و نه به هاشمی وارد صحنه خواهد شد. اما درباره اصلاحات احمدینژاد بازی پیچیدهتری دارد ممکن است که چهرههای شاخص آنها را رد کند اما شعارهای آنها را مصادره خواهد کرد. لذا برخی از شعارهایی که در حال حاضر مطرح میشود شعارهایی است که حتی اصلاحطلبان هم مطرح نمیکردند. البته نکتهای در این بین وجود دارد اینکه تحلیلی در بین جریان آقای احمدینژاد وجود دارد که هیچ یک از کاندیداهای که به صحنه بیایند 20میلیون رأی نخواهند داشت لذا معتقدند انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد و دور دوم اگر کاندیدای طیف آقای احمدینژاد با هرکس که رقابت کند موقعیت بالایی خواهد داشت. چرا که اگر در دور دوم با یک اصلاحطلب رقابت کند، اصولگرایان به ناچار پشت کاندیدای آنها خواهند آمد چرا که نمیتوانند با اصلاحطلبان وارد شوند و اگر رقیب آنها در دوم اصولگرا باشد جریان احمدینژاد قادر خواهد بود با توپخانه تخریب خودشان که شروع شده و در عین حال مخالفتها جدی ای که وجود دارد، حتی اصلاحطلبانی را نیز به سمت خود بکشاند لذا آنها برای خود موقعیت بسیار خوبی قائل هستند.